سلفیت، تقدیر تاریخی جهان اسلام؟!
اگر بخواهیم جریانات جهان اسلام را در یک تقسیم بندی کلی به لحاظ مسئله و دغدغه اصلی آنان دسته بندی کنیم، باید به دو جریان عمده «هویت گرا» و «توسعه گرا» اشاره کنیم.
مسئله اصلی جریان هویت گرا دفاع از هویت اسلامی و بومی در مقابل هجوم های هویتی بیرونی خصوصا تجدد غربی است. این ها حاضرند برای هدف اصلی شان که حفظ هویت است، توسعه را قربانی کنند و یا برداشتی از توسعه ارائه دهند که اصطکاکی با پروژه اصلی هویت محورشان نداشته باشد.
جریان هویت گرا جریانی متکثر است و طیفی از جریانات مختلف فکری که اختلافات زیادی با هم دارند را شکل می دهد.
جریان توسعه گرا اما بیش از آن که به هویت بیندیشد به توسعه فکر می کند. توسعه نیز با غرب ستیزی شکل نخواهد گرفت. اینها برای هدف اصلی شان که توسعه است، حاضرند هویت را قربانی کنند و یا اینکه برداشتی از هویت خودی ارائه دهند و یا اینکه دست کاری هایی در هویت خودی ایجاد کنند که اصطکاکی با پروژه اصلی توسعه محورشان نداشته باشد.
جریان توسعه گرا نیز جریانی متکثر است و طیفی از جریانات مختلف فکری که اختلافات زیادی با هم دارند را شکل می دهد.
هردوی این جریانات غالب شدن تفکر خود بر جامعه را تقدیر تاریخی آن جوامع می دانند. هویت گرایان معتقدند که آینده از آن اسلام حقیقی است و تجدد که عارضه ای است بر این هویت مغلوب خواهد شد و آخرالزمانی شکل خواهد گرفت که همه چیز به نفع اسلام تمام خواهد شد.
توسعه مداران نیز تجدد را سرنوشت محتوم جوامع دانسته که هر مقاومتی در برابر آن تلاشی مذبوحانه است.
علمداری هویت گرایی در جهان اهل سنت در دست سلفیت است. به همین خاطر با جدیت می توان گفت که سلفیت روز به روز گسترش پیدا خواهد کرد. اگر نفهمیم که دلیل اصلی گسترش سلفیت این مسئله است و نه حمایت های مالی آل سعود، در اتخاذ سیاست درست در قبال آن موفق نخواهیم بود کمااینکه تاکنون موفق نبودیم.
جریانات سنتی مانند الازهر غالبا یا سعی کرده اند تنه با تنه با تجدد نشوند و یا اینکه خود جذب تجدد شده اند و تفسیری متجددانه از دین ارائه داده اند. جریانات صوفی نیز همینطور. بعضی از اخوانی ها مانند راشدالغنوشی هم آشکارا عطای هویت گرایی را به لقای توسعه گرایی فروخته اند. این وسط می ماند سلفیت که با افتخار پرچم دفاع از هویت اسلامی در برابر تهاجمات بیگانه را به دست گرفته است. و بعضی از اخوانی ها که از قضا آن ها هم به سلفیت نزدیک شده اند.
البته نیاز به تکرار نیست که سلفیت منحصر در داعش و امثال داعش نیست. سلفیت یک طیف گفتمانی است که از رویکردهای تمدن گرایانه مودودی و سیدقطب تا میلیتاریسم طائفی داعشی را دربر می گیرد. و انقلاب اسلامی هم به دلیل ماهیت هویت گرایانه اش به این طیف نزدیک تر است تا توسعه گرایان.
برداشت من این است که دعوای هویت گرایان و توسعه گرایان در جهان اسلام به نفع هویت گرایان تمام خواهد شد. اما حتی اگر این را نپذیریم، نخواهیم توانست گسترش روزافزون سلفیت را به دلیل پرچمداری دفاع از هویت اسلامی رد کنیم. پس حتی اگر قبول نداشته باشیم که سلفیت تقدیر تاریخی جهان اسلام است، باز باید به جای شمشیر از رو کشیدن علیه آنان، راهی برای تعامل باز کنیم. راهی که پیش از این باز بوده است.
(یکی از اساتید می گفت آینده جهان اسلام از آن تصوف است. چراکه تصوف «اسلام کیفی» است، در برابر سلفیت که «اسلام ظاهری» است. تاریخ را هم شاهد مثال می آورد که در پس هر بحرانی در جهان اسلام – مانند حمله مغول - تصوف بوده که رشد کرده است. امروز هم مسلمانانِ بریده از جنگ و فرقه گرایی و تعصب به دامان تصوف پناه خواهند برد.
از این منظر هم می شود به آینده جهان اسلام نگاه کرد.)