آشنایی زدایی از طالبان
در سلسله پست هایی که برای #آشنایی_زدایی از جریانات جهان اسلام منتشر خواهم کرد، میخواهم پیشفرض های مضحکی که نه تنها عوام بدان معتقدند که علما و فضلا و اساتید و پژوهشگران هم چونان آیات محکم الهی بدان پایبندند را زیر سوال ببرم. اولینش درباره #طالبان است.
از جمله مشهوراتی که کارشناس و عامی، دکتر و حجت الاسلام، پژوهشگر و منبری، همه و همه چونان اصلی خدشه ناپذیر بدان معتقدند و آن را پیشفرض نظریه پردازی های عالمانه خود قرار میدهند این است که طالبان یک حرکت #سلفی است.
متن زیر بخشی از کتاب «افغانستان و پنج سال سلطه طالبان» نوشته #وحید_مژده یکی از مسئولین وزارت خارجه طالبان است که میگوید درحالی که طالبان نسبت به انتشار کتب شیعی حساسیت خاصی نداشت، وزیر عدلیه میخواست کتب قرضاوی را از آن جهت که غیرمقلد و سلفی است؛ نه تنها ممنوع که حتی آتش بزند! چراکه «طالبان سلفی ها را وهابی گمراه دانسته و محکوم می کرد.»(ص92)
بخوانید:
« زمانی به مجلسی دعوت شدم که از طرف وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان، غرض تصمیم گیری در مورد سانسور کتبی که باید به افغانستان وارد نگردد، دایر شده بود. گمان من این بود که در لیست کتبی که باید سانسور گردد، کتاب هایی شامل خواهد بود که با تعالیم اسلام مخالف است، ولی لیست کتب ممنوعه از محدوده ای که من گمان داشتم به مراتب فراتر می رفت. در قدم اول تمام کتب ابوالاعلی مودودی و کتابهای اخوان المسلمین در این لیست شامل شد که ورود آن به صورت قطع به افغانستان ممنوع بود. من در مورد کتب علما و نویسندگان ایرانی چون دکتور شریعتی و مطهری سوال کردم. مسئولین در جواب گفتند که ورود چنین کتبی هیچ مانعی ندارد زیرا تنها شیعه های افغانستان از آن کتاب ها استفاده می کنند.
ماجرای کتاب حلال و حرام نوشته یوسف قرضای نیز داستان جالبی دارد. این کتاب مدت ها در کتابفروشی های کابل عرضه می شد تا اینکه یکی از دوستان ملانورالدین ترابی، وزیر عدلیه، در یکی از صفحات کتاب مطلبی را یافته بود که نشان می داد قرضاوی خود اعتراف نموده که مقلد مذهب خاصی نیست. او این مطلب را با تعبیر و توضیح خود به اطلاع ملاترابی رسانید. ترابی دستور صادر نمود تا تمام نسخه های کتاب حلال و حرام از بازار جمع اوری و به آتش کشیده شود.»
(افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، وحید مژده، نشر نی، ص36)