لزوم فهم دقیق سازمان آموزش در عربستان
به نظر می رسد یکی از حلقه های مفقوده فهم اوضاع پیچ در پیچ و مبهم دینی و سیاسی جهان اسلام، فهم دقیق سازمان آموزش دینی در عربستان است. فهمی به دور از کلیشه های رایجی که راجع به عربستان در ذهن داریم.
آنچه در ذهن ما می گذرد این است که عربستان وهابی است و طبیعتا دانشگاه هایش هم وهابی تولید می کند. فارغ از اینکه اصلا فهم ما از خود وهابیت تا چه اندازه صحیح است، این گزاره به شدت قابل تشکیک است.
مثال: هرکس با افکار سید قطب آشنا باشد می داند که نه تنها هیچ نسبتی میان تفکرات او با وهابیت آل سعود وجود ندارد، که خصومتی ریشه ای - چه به لحاظ معرفتی و چه به لحاظ سیاسی - در این میان برقرار است. با این حال برادر و شارح اصلی تفکرات او یعنی محمد قطب تفکرات او را در دانشگاه های سعودی بسط و گسترش داده است. گسترش این تفکرات دردسرهای زیادی برای آل سعود به وجود آورده تا جایی که سلفی های جهادی که نتیجه این تفکرات هستند، رسما آل سعود را تکفیر کرده و حکم جهاد علیه شان صادر کرده اند و این خصومت کماکان ادامه دارد.
مثال در این زمینه خیلی زیاد است. مثلا در حالی که خیلی ها – شاید به حق – داعش را نتیجه نظامات آموزشی سعودی می دانند، داعشی ها رسما آل سعود را «آل سلول» و «کلاب» های آمریکا می نامند که مرتد شده اند.
از طرف دیگر مثلا ابوالحسن ندوی صوفی هم در دانشگاههای مدینه تدریس کرده و از دستان مقامات آل سعود جایزه و تقدیرنامه دریافت کرده. لذا این گونه نیست که همه وقتی به این دانشگاه ها می روند، وهابی شوند و برگردند یا اینکه صرفا وهابیت باشد که تبلیغ و ترویج شود. تکثر اعتقادی در این فضای آموزشی، امری غیرقابل انکار است. من جمع بندی خاصی از آنچه در فضای آموزشی عربستان می گذرد ندارم. فقط می دانم که با امر پیچیده ای مواجهیم و فهم ما در این باره فهم بسیط و ناقصی است.
گفتمان حاکم بر دانشگاه های دینی سعودی چیست؟ اصلا ما با کلیت واحدی به نام «گفتمان آموزش دینی عربستان» مواجهیم؟ چه اساتیدی و با چه تفکراتی در این دانشگاه ها تدریس می کنند؟ موضوعات پایان نامه ها حول چه مسائلی است؟ دانشجویان از چه خاستگاه فکری برخوردارند و پس از فارغ التحصیلی به چه کاری مشغول می شوند؟
جواب دقیق به این سوالات و بررسی نسبت آن با سیاست های آل سعود، به بعضی از ابهام های ما درباره آنچه در جهان اسلام می گذرد پاسخ خواهد گفت.