سیری در تفکرات حسن البنا، او یک مصلح بود نه روحانی!
عواملی چند در تکوین ساختار فکری حسن البنا موثر بوده است:
اندیشه های صوفی گرایانه و طریقتی
حسن البنا در خاطراتش می گوید که در 12 سالگی در حلقه ذکر صوفیان طریقه "حصافیه" شرکت می کرده و تحت تاثیر افکار شیخ این طریقت واقع شده است. این تاثیر در تکوین فکری و شخصیتی او نقش کلیدی داشته است.
البته اختلاف بسیارى بین برداشت او از صوفیگرى و دیگران وجود داشت. او تصوف را وسیلهاى براى تعالى روح و پیدا کردن توان مبارزه تلقى مىکرد. البنّا یک صوفى بود و صوفى هم ماند، ولى صوفیگرى او شیوه مخصوصى بود که در آن اصلاح همه جانبه با ابزار مذهب در نظر گرفته شده بود.
جریان اصلاح طلب سید جمال اسدآبادی و محمد عبده
البنا در کتاب "مذاکرات الدعوة و الداعیة" حرکت خود را استمرار راه سیدجمال و عبده می داند.
سید جمال اسدآبادی در دست گرفتن حکومت را مهمترین ابزار در جهت هدف خود یعنی بازگشت به خویشتن می دانست، اما شاگردش محمد عبده بر عنصر تربیت تاکید می کرد. حسن البنا می خواست هردوی این عناصر را ترکیب کند. یعنی هم روش انقلابى و هم روش اصلاحى. او معتقد بود اسلام میان شیوه های اصلاحی و انقلابی، پیوند انعطاف پذیری برقرار کرده است.
برای وی بیش از هرچیز بازسازی مرجعیت و رهبری امت اسلام که منجر به وحدت و استمرار حرکت اسلامی می شد، اهمیت داشت.
البنا بر این باور بود که تکوین جماعت الهی و هسته اولیه داعیان اسلامی، مرحله اول حرکت به سوی اصلاح جامعه است. وی اصلاح فرد مسلمان را هسته مرکزی برنامه های اصلاحی امت اسلامی و زیربنای حاکمیت اسلام بر جامعه می دانست. او می گفت تمام شیوه های اصلاحی باید در خدمت زندگی جدید و طرح تغییر انقلاب جامعه باشد.
سلفیه
حسن البنا شاگرد رشید رضا بود و بسیار از وی تاثیر پذیرفت. در حقیقت او از آغازگران سنت گرایی دارای عقیده ی سلف خالص بود. البته باید خاطرنشان کرد که معنای سلفی گری در اندیشه حسن البنا با آنچه در اذهان افکار عمومی وجود دارد متفاوت است.
مراد حسن البناء از سلفیت آن است که ما اهل سنت حقیقی هستیم و در صدد بازگشت به اندیشه های سلف، قرآن، اسلام اصیل محمدی و واقعی هستیم. «سلفی» در زبان جمال الدین اسدآبادی هم همین معنای بازگشت به اسلام اصیل را دارد.
نخستین کسی که کلمه «سلفی» را رسانه ای و جهانی کرد، جمال الدین اسدآبادی است. امام حسن البناء نیز با تاثیر از وی می گفت «نحن سلفیون».
او یک مصلح بود نه روحانی!
البنا یک «مصلح» به معنى واقعى بود. او هیچگاه روى مسائل دینى به شیوه الازهر، با آن توضیحات و تبیینات نظرى، کار نکرد. او یک مرد «روحانى» به شکل متداول و سنتى نبود. البنا از اینکه درگیر مباحث پیچیده و طولانی کلامی شود پرهیز داشت. او معتقد بود زمان، زمان عمل است.
تمامى اتکاى او براى بیان عقاید، قرآن است و بس. او برای تبیین عقایدش، علاقه ای به استفاده از فلسفه و تئوری های رنگارنگ و ایسم های مختلف نداشت. او درک ویژهاى از قرآن داشت:
«رهنموهاى قرآن قابل درک و فراگیر بوده و تمامى ابعاد زندگى انسان را در این جهان و دنیاى دیگر در بر مىگیرد، و کسانى که مىاندیشند این رهنمودها تنها به مسائل فردى و اخلاقى بر مىگردند، دچار اشتباه شدهاند» در مجموع می توان گفت اندیشه البنا ماهیت اصلاحی اعتدالی دارد.
حسن البنا در "اصول العشرون" به روشنی تکفیر افراد و جامعه را رد کرده و بر لزوم وحدت اسلامی تاکید می کند.
حسن البنا و سیاست
البنا معتقد است: «اسلام عبادت است و قیادت، دین است و دولت، روحانیت است و عمل، نماز است و جهاد، کتاب است و شمشیر، و هیچ کدام از اینها از دیگری جدا نیست. اجرای اهداف الهی از راه قدرت میسر است و نه تنها از راه تلاوت قرآن.»
در راه ایجاد نهضت اسلامی فراگیر
البنا همواره در آرزوی ایجاد یک نهضت اسلامیِ فراگیر بود که محصور در مرزهای جغرافیایی نباشد. در این راستا در رساله «بین الامس والیوم» به پژوهش درباره علل انحطاط جهان اسلام می پردازد تا در پرتو این مطالعات، اشتباهات گذشته و تجربه انحطاط جهان اسلام را تبیین و به روند برپا نمودن نهضت اسلامی کمک کند، تا تجربیات تلخ انحطاط و فروپاشی جهان اسلام دگربار تکرار نشود.
او علل انحطاط این گونه برمی شمرد:
روش حسن البنا در برپایی نهضت اسلامی
قضیه فلسطین و مبارزه با انگلیس و صهیونیست ها از جمله قضایای محوری در اندیشه سیاسی و مبارزاتی حسن البنا و اخوان المسلمین بوده است.
در جنگ رژیم صهیونیستی و اعراب و حادثه تقسیم فلسطین و تأسیس دولت غاصب اسرائیل در سال 1948 م، حسن البنا به عنوان رهبر اخوان، تمام امکانات و ظرفیت های تشکیلاتی سازمان را در خدمت آزادی فلسطین قرار داد و در راه بسیج مسلمانان و مجاهدین عرب از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. و سرانجام هم جان خود را در این راه مقدس فدا نمود.
مبارزه البنا با استعمار انگلیس و حضور مجاهدین اخوان المسلمین در جبهه های نبرد فلسطین علیه صهیونیست ها در سال 1948 م، عامل اصلی صدور فرمان انحلال جماعت اخوان المسلمین و ترور حسن البنا توسط دولت مصر بوده است.
زن در اندیشه حسن البنا
در طرح البنا اهتمام به امور زنان و ارتقای جایگاه آنان، مکان ویژه ای دارد. البنا در زمانی که مصر عرصه فعالیت جنبش های آزادی زنان با حمایت همه جانبه استعمار انگلیس در پوشش نهضت های روشنفکری بود، با تأسیس تشکیلات «اخوات المسلمات» گام مهمی در نهضت ارتقای سطح فرهنگی، سیاسی و اقتصادی زنان مصری برداشت. این تشکیلات، بعدها به عنوان الگو و پیشگام نهضت زنان در جهان اسلام مطرح گشت.
از نظر البنا ارتقای سطح معرفتی زنان مسلمان، بخشی از روند عملیات تحول جامعه اسلامی است. از دید او بدون ارتقاء جایگاه نیمی از جامعه یعنی زنان، موفقیت نهضت اسلامی ناممکن است.
منابع:
پیام بیداری، مجموعه رسائل امام حسن البنا، ترجمه مصطفی اربابی، نشر احسان
دین و دولت در اندیشه شهید حسن البنا، جابر رزق، ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی، انتشارات اطلاعات
میشل، ریچارد؛ تاریخ جمعیت اخوان المسلمین از آغاز تا امروز، ترجمه ی سیدهادی خسروشاهی، تهران، انتشارات وزارت خارجه
اخوان المسلمین، سیدهادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات
زندگی و مبارزه نواب صفوی، سید هادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات
یه سوال
میشه بگی چرا از مسائل سیاسی شیفت کردی به اینجور مسائل؟ اثر دروسی هست که میخونی یا اینکه عرصه ی سیاست رو کلا رها کردی و کفشات رو آویزون کردی؟
راستی وبلاگ یار سبز مثل همیشه بروز هستش