فتح الفتوح هسته ای در ژنو!
قبلا درباره اینکه انفجار اطلاعات نه تنها سبب تعمیق آگاهی نمی شود که اتفاقا تحمیق مضاعف می آفریند نوشته بودم. ولی اعتراف میکنم تا زمانی که اتفاقات رسانه ایِ پس از توافق ژنو را از نزدیک لمس نکرده بودم به عمق این گزاره پی نبرده بودم.
اینکه میشود به مددِ هیاهویِ وحشتناکِ رسانه ای و در پرتو سر و صداهای سرسام آور، به راحتی هرچه تمام تر از ساده ترین سوالِ ممکن درباره یک توافق یعنی این سوال که "چه داده ایم و چه گرفته ایم؟" گذشت. اصلا میتوان کاری کرد که به ذهن کسی نیاید که باید چنین سوالی پرسیده شود. میتوان به مردم تحمیل کرد که شما نباید بپرسید که آیا توافق ژنو یک موفقیت بود یا خیر. بلکه باید بپرسید این موفقیت چگونه به دست آمد!! میتوان آنقدر هیاهو آفرید که حتی خودمان باورمان بیاید که سر کوچه آش می دهند.
میشود صدا و سیما ساعت ها درباره موفقیتِ توافقی سخن گفته و آهنگ حماسی پخش کند، که اصلا متن این توافق در رسانه خوانده نشده تا مردم بفهمند چه چیزی در آن قید شده! میشود صدها بار موفقیت به رسمیت شناختن حق غنی سازی ایران را تبریک گفت بی آنکه به این پرسش ابتدایی پاسخ داد که دقیقا در کجای توافقنامه، حق ایران به رسمیت شناخته شده است؟
میشود آنقدر در شور و شعف این موفقیت بزرگ (!!) رقص و پایکوبی به راه انداخت تا دیگر به مخیله کسی خطور نکند که راستی چه چیز دیگری برایمان باقی مانده تا با آن شش ماه بعد به پای میز مذاکره برویم؟ راستی در قدم بعدی چه باید بدهیم؟ همین حق 5 درصد غنی سازی باقی مانده را؟ پروتکل الحاقی که وعده اش را پیشاپیش پیشکش غربی ها کرده اید چه بلایی بر سر ملت می آورد؟
اینجاست که رسانه عامل تحمیق میشود و ابزار سلطه بر فکر. درست است که مکتب فرانکفورتی ها غربی اند ولی نظریات بسیار نابی در باب سلطه نامرئیِ دنیای مدرن دارند که البته در دانشگاه های ما سانسور میشوند!