بعضی افراد مارک "غربزده" خورده اند و برخی دیگر غربزدگان را نقد کرده و خود را نماد تفکر دینی یا سبک زندگی اسلامی و یا مواردی از این دست می دانند. اما بسیار کم اند کسانی که واقعا تعلقی به غرب نداشته باشند. ما هم غربزده ایم اگر بیشتر روی رفتارمان زوم کنیم.
فرض کنید پیامکی برای شما بیاید با این عنوان "سخنرانی رهبر مسلمانان هلند در ..."و پیامک دیگری بیاید با این عنوان "سخنرانی رهبر مسلمانان بنگلادش در...". بینی و بین الله برای شرکت در کدام سخنرانی بیشتر اشتیاق دارید؟ رهبر مسلمانان هلند. درست است؟ می توانم بپرسم چرا؟!
89 درصد مردم بنگلادش مسلمانند. کشوری که 148 میلیون نفر جمعیت دارد و طبیعتا رهبر مسلمانان این کشور حوزه نفوذ و قدرت زیادی دارد. شاید اصلا بتواند با این حمایت مردمی یک حکومت اسلامی در کشورش راه بیندازد و بسیاری از معادلات جهانی و منطقه ای را بر هم بزند. اما هلند چه؟ فقط 6 درصد مسلمان دارد که معلوم نیست در فضای کشوری چون هلند چقدر قدرت عرض اندام داشته باشند.
اما چرا رهبر مسلمانان هلند را مهم تر از رهبر مسلمانان بنگلادش می دانیم؟ به یک دلیل ساده: چون غربزده ایم! حتی اسلامخواهی مان هم غربزده است!
کافی است تشریف بیاورید به مرکز تشیع در جهان یعنی حوزه علمیه قم. به جامعه المصطفی رفته و فقط مقایسه کنید برخوردی که با یک طلبه پاکستانی میشود با برخوردی که با طلبه ای انگلیسی می شود مثلا. غربی را حلوا حلوا می کنند و روی سر خود می گذارند ولی پاکستانی را اصلا آدم حساب نمی کنند! در صورتی که میزان منشا اثر بودن یک پاکستانی با یک انگلیسی اصلا قابل مقایسه نیست.
اصلا خودتان با یک مسلمان آلمانی چطور برخورد می کنید و با یک مسلمان هندی چگونه؟
از این مثال ها زیاد است. مثال ها را از نوع اسلام خواهی اش زدم تا خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل! غربزده ایم. باور کنیم که غربزده ایم!
(راستی خبر دارید مدتی قبل رهبر مسلمانان بنگلادش اعدام شد!)
- ۳ نظر
- ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۰۳