::. فریاد .::

" در زمانه ای که فریاد است رسالت ، چه بیزار کننده اند کسانی که سکوت می کنند برای منفعت "

::. فریاد .::

" در زمانه ای که فریاد است رسالت ، چه بیزار کننده اند کسانی که سکوت می کنند برای منفعت "

::. فریاد .::

*** اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایه علی ابن ابیطالب***
حامد رضایی هستم. کارشناسی علوم سیاسی را در دانشگاه تهران خواندم . برای ارشد به دانشکده علوم اجتماعی همان دانشگاه کوچ کرده و "دانش اجتماعی مسلمین" خواندم.

از میان کتابها
چه پراکنده! و ناچار چه سلطه پذیر!

از میان همه سرزمین هایی که زیر چکمه این حضرات ( اروپاییان) تخت قاپو شدند، آفریقا پذیراتر بود و امیدبخش تر. و می دانید چرا؟ چون علاوه بر مواد خامی که داشت ( و فراوان: طلا، الماس، مس، عاج و خیلی مواد خام دیگر) بومیانش بر زمینه هیچ سنت شهرنشینی، یا دینی گسترده، قدم نمی زدند. هر قبیله ای برای خودش خدایی داشت و رئیسی و آدابی و زبانی. و چه پراکنده! و ناچار چه سلطه پذیر!...
اما ما شرقی های خاورمیانه، نه چنان پذیرا بودیم و نه چنین امیدبخش. چرا؟ اگر بخواهم خودمانی تر باشم، یعنی از «خودمانی تر» حرف بزنم، باید بپرسم چرا ما شرقی ها پذیرا نبودیم؟ می بینید که جواب در خود سوال مندرج است. چون در درون کلیت اسلامی خود، ظاهرا شیئی قابل مطالعه نبودیم. به همین علت بود که غرب در برخورد با ما، نه تنها با این کلیت اسلامی درافتاد( در مساله تشویق خون آلود تشیع در اوان صفویه – در اختلاف انداختن میان ما و عثمانی ها – در تشویق از بهائی گری در اواسط دوره قاجار – و دست آخر در مقابله با روحانیت شیعی در بلوای مشروطیت به بعد...) بلکه کوشید تا آن وحدت تجزیه شده از درون را که فقط در ظاهر کلیتی داشت، هرچه زودتر از هم بدرد. و ما را نیز همچون بومیان آفریقا، نخست بدل به ماده خام کند و پس از آن به آزمایشگاهمان ببرد. اینجوری بود که در فهرست همه دائره المعارف هایی که غربی ها نوشتند، مهمترینش «دائره المعارف اسلامی» است. ما خودمان هنوز در خوابیم. 
ولی غربی مرا در این دائره المعارف پای آزمایشگاه برده است. آخر هند نیز جایی در حدود آفریقا بود. با آن «تبلبل اَلسُن» و پراکندگی نژادها و مذهب ها. آمریکای جنوبی هم که یکسره از دم شمشیر اسپانیایی ها مسیحی شد و اقیانوسیه هم که خود مجمع الجزایری بود، یعنی بهترین حوزه ایجاد اختلاف ها. 
جلال آل احمد / غرب زدگی، ص 30 -33

***بایگانی گردگیری کتابخونه***

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

مُرده ها را از شهر بیرون نیندازید!

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۵۱ ق.ظ

«بهشت زهرا» و یا قبرستان‌‌هایی مانند آن در سایر شهرها، که بیرون از شهر قرار دارند، با یک استدلال ساده شکل گرفته اند: وجود قبرستان در داخل شهر سبب بعضی مشکلات بهداشتی و ایجاد برخی بیماری ها برای شهروندان خواهد شد.

این استدلال مانند بسیاری از استدلال‌های دیگر که از منظری «غیرفرهنگی» بیان می‌گردد قانع کننده است. و اساسا در مدیریت شهری و حتی بسیاری از تصمیمات کلان مملکتی، نه تنها نقطه عزیمت استدلالات «فرهنگ» نیست، که حتی عنصر فرهنگ هیچ مدخلیتی در آن ندارد. حال آن که در سایه انقلابی زندگی می‌کنیم که پیش و بیش از هرچیزی «فرهنگی» بوده و هویتی کاملا «فرهنگی» دارد.

اگر از منظری فرهنگی به مسائل نگاه می‌کردیم و یا حداقل فرهنگ را هم به عنوان یک عنصر دخیل، مدنظر قرار می‌دادیم، لاجرم به این فکر می‌افتادیم که چگونه می‌شود مُرده‌ها را از جلوی چشمان شهروندان دور کنیم و در عین حال خواستار آن باشیم که مردمی «معادباور» داشته باشیم؟! و مگر می شود جامعه ای معادباور نباشد و در عین حال اسلامی هم باشد؟! در فرهنگ غربی، انسان مُرده موجودی تمام شده است که جز مشکل بهداشتی برای شهروندان چیزی ندارد. اما در فرهنگ اسلامی یک مُرده موجودی تمام شده نیست، بلکه نمادی است برای تذکر دائم به زندگان برای از یاد نبردن وجود دنیایی دیگر در پس این دنیا.

اگر این موضوع را در نظر می‌گرفتیم و یا اساسا به آن فکر می‌کردیم، به محض مواجه شدن با چند مشکل بهداشتی، به جای پاک کردن سریع صورت مسئله و پرتاب کردن مردگان به خارج از شهر، تدبیری علمی برای حل این مشکل ساده می‌اندیشیدیم. مگر می‌شود با این همه پیشرفت علمی نتوان چاره‌ای برای این مشکل بهداشتی اندیشید؟!

حاکمیت «نظریات توسعه» بر تصمیم‌گیری‌های مدیران جمهوری اسلامی، که از خاستگاهی کاملا تجددی و مغایر با مبادی تفکر اسلامی برگرفته شده، چنین اشتباهاتی را منجر می‌شود. البته موضوع قبرستان‌ها فقط به عنوان یک نمونه کوچک بیان شد. هزاران سیاست خرد این‌چنینی کم‌کم جامعه‌ای را می‌سازد که از دین باوری دور شده و به تجدد روی می آورد. البته حاکمیت نظریات توسعه میراث نظام شاهنشاهی است که کماکان وجود دارد. بهشت زهرا هم در دوران شاه تاسیس شده ولی بعد از انقلاب همان سیاست در شهرهای دیگر به اجرا درآمده است.

مادامی که «فرهنگ» به نقطه کانونی همه تصمیمات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... بدل نگردد، توقع انقلابی ماندن و دین‌دار بودن مردم در میان هجوم وحشتناک فرهنگ تجدد، توقعی بیجا خواهد بود. کاش مدیران ما این مسئله حیاتی را درک می کردند!

« همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند؛ به این باید توجه کرد. نمیتوانیم فرهنگ را از عرصه‌هاى دیگر منفک کنیم؛ همین‌طور که اشاره کردند، [اینکه‌] ما گفتیم مسائل اقتصادى و مسائل گوناگون مهم پیوست فرهنگى داشته باشد، معناى آن همین است؛ معناى آن این است که یک حرکت اساسى که در زمینه‌ى اقتصاد، در زمینه‌ى سیاست، در زمینه‌ى سازندگى، در زمینه‌ى فناورى، تولید، پیشرفت علم میخواهیم انجام بدهیم، ملتفت لوازم فرهنگى آن باشیم. گاهى اوقات انسان در یک کارى وارد میشود، یک کار اقتصادى انجام میدهد، [اما] لوازم آن و تبعات فرهنگى آن را توجه ندارد. بله، کار کار بزرگى است؛ کار اقتصادى بزرگى است، منتها بر آن مترتب میشود لوازمى و تبعاتى که براى کشور ضرر دارد؛ فرهنگ این‌جورى است. باید در همه‌ى مسائل آن نکته‌ى فرهنگى را در نظر داشت و نگذاریم که این از یاد برود.»

رهبر معظم انقلاب، 19 /9 / 92

 

نظرات (۳)

انقد دوست دارم وصیت کنم جسدم توی حیاط یا حتی توی اتاق خاک بشه..

سلام.

معاد باوری چه ربطی با نزدیکی به قبرستان دارد؟! اینجوری باشه مرده شورها عارفند!

رفتن به قبرستان توصیه شده ولی به نزدیکی به قبرستان هم توصیه شده؟!

استدلالت بسیار ضعیف است!

پاسخ:
سلام
ربط داره. شما وقتی قبر و قیامت جلوی چشمت باشه خیلی بیشتر به فکر معادت می افتی. البته قضیه تک علتی نیست. ممکن است خیلی ها در قبرستان هم زندگی کنند اما معادباور نباشند.
رفتن به قبرستان هم از باب اینکه باعث یادآوری مرگ میشود توصیه شده.
اتفاقا با غسال ها که دمخور باشی معادباور ترند نسبت به دیگران.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی